دیروزمان را با غروری پوچ کشتیم

امروز هم زانسان ولی آینده با ماست

دور از نوازش های دست مهربانت

دستان من در انزوای خویش تنهاست

بگذار دستت راز دستم را بداند

بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست.

پاییز

این روز ها پرم از واهمه هایی پنهان  

پاییز از کنارم می گذرد ..

 و برگ نادیده ی بهار را بر سینه ام می نشاند

دیگر از تنهایی گریزی نیست..!