دستمال دلتنگی در باد تکان می خورد
سیب با بوی انگشتانم به خاک می افتد
میبینی! اینجا چشمانی از تو دورم
خیالی و آواییست
پرنده ی دست آموز نفرینی هم بال گشوده و می گذرد
کجایی که آسمان را به من نشان دهی..
دلم از این همه ابر گرفته است...
پ ن: چقدر زود گذشت درست یک سال از درست کردن این وبلاگ میگذره..
شیمای عزیز ..هیلا جان ..سهیک گرامی ...ساز شکسته نازنینم و...(تمامی همراهان و دوستای عزیزم)
دوستتان دارم بی بهانه
سلام
روزگار ما چنین گذشت....... هر چه خواستیم ندیدیم هر چه دیدیم گذشت هرچه داشتیم رها کرده و تنها ماندیم عاقبت تنهایی .... آری باز هم تنهایی .... تنهایی همدم ماست او که ما خواستیم تنها گذاشت توی تنهاییم او که ما را خواست ما تنها گذاشتیم و قدرش ندانستیم ما از این دنیا هیچ خیری ندیدیم
خوش باشین
خدانگهدار
آیدا جان بادرودی گرم خدمت شما........
اول اینکه سالگشت دفترزیبا وشرشاراز ذوق و شعرو شعورت را تهنیت می گویم........
امیدوارم این دفتردل سالها گشوده باشد ودرآن از زمز وراز شورو عشق وتنهایی با خامه توانای شمانوشته شود
نوشته دلتنگی ات همد بسیارزیباست
سیب بابوی انگشتانم به خاک می افتد.......
برای شما ناز نین سرشارازشعروشعوربهترین آرزوهارادارم
اتندرست و موفق وخنده برلب می خواهمت.... ارادتمند همیشگی شما.......... سهیک
اینهم یک هایکو تقدیم به شما...
درناها یکدیگرراصدا می کنند
تا پرواز کنند
چه تنهایم من
وتنها به خواب می روم ..............تاجی هی
سلام آیدا جون
خوبی خانم هنرمند؟
تولد وبلاگت مبارک
راستی مرسی از دعوتت .حتمآ میام کنسرتت
kisssssssssss
همه چیز عالی بود خیلی خوب بود
چرا هر چی زنگ میزنم به گوشیت جواب نمیدی؟
می خواستم اگه ممکنه یک کپی از اجرا رو برام بذاری کنار
میام ازت میگیرم
در آسمان دو چیز افسونم می کند. آبی بیکران و خدا
آن را می بینم و میدانم که نیست.
او را نمی بینم و میدانم که هست.